رجل الأعمال بهاء عبد الهادي No Further a Mystery
رجل الأعمال بهاء عبد الهادي No Further a Mystery
Blog Article
ملامح مقاوم: نوح إبراهيم “صوت الشعب”.. أهازيج خالدة بوجه الاحتلال
۱ زندگی تغییر وضعیت زیربخشهای زندگی ۱.۱ کودکی و جوانی ۱.۲ ازدواجها و فرزندان ۱.۳ از شیخیه تا تیرباران باب ۱.۴ ترور ناصرالدینشاه توسط بابیها و زندانیشدن ۱.۵ آزادی از زندان و تبعید به بغداد ۱.۵.۱ اقامت اول در بغداد ۱.۵.۲ در سلیمانیه ۱.۵.۳ بازگشت به بغداد ۱.۶ تبعیدها به استانبول و ادرنه و جدایی از صبح ازل ۱.۷ تبعید به عکا ۱.۸ سالهای پایانی زندگی ۱.۹ جانشینی ۲ اندیشهٔ بهاءالله تغییر وضعیت زیربخشهای اندیشهٔ بهاءالله ۲.۱ تأثیرات بر اندیشهٔ بهاءالله ۲.۲ تأثیرات اندیشهٔ بهاءالله بر دیگران ۲.
مقالههای اصلی: کتابشناسی بهاءالله، کتاب ایقان، کتاب اقدس، و کلمات مبارکه مکنونه
الأسطورة.. بث مباشر مشاهدة مباراة تشيلسي ونيوكاسل يونايتد اليوم في الدوري الإنجليزي
او در ۸ خرداد ۱۲۷۱ شمسی مطابق ۲۹ ماه مه سال ۱۸۹۲ میلادی به دنبال تب خفیفی در سن ۷۵ سالگی در بهجی درگذشت و در محوطه عمارت بهجی به خاک سپرده شد.[۴۰]
بهاءالله رسالت خود را با نوشتن نامه به سران کشورهای مختلف به صورت عمومی اعلام نمود. در این نامهها بهاءالله خود را موعود تمامی ادیان نامید و سران کشورها را دعوت کرد تا با ایجاد امنیت جمعی، خلع سلاح بینالمللی، و ایجاد یک جامعه متحد جهانی به صلح عمومی دست یابند. او همچنین در این نامهها بر لزوم دموکراسی، جدایی دین از سیاست، حکمرانی قانون، تساوی و رواداری دینی تأکید کرد.
[۴۱] بهاءالله بعدها نوشت که از آن زمان به بعد، اسباب دنیا مانند آن نمایش برای او بیارزش شدند.[۴۱] او همچنین از خواندن داستان کشته شدن قبیله بنیقُرَیظه در دوران کودکی خود عمیقاً اندوهگین شده و در آن زمان از خداوند خواست تا اسباب الفت، محبت و اتحاد نوع بشر را مهیا سازد. به گفته بهاءالله در همان دوران کودکی در زادروزش این رویداد منتهی به انقلابی معنوی در وجود او شد که به مدت دوازده روز متوالی ادامه داشت.[۴۱][۴۲]
بهاءالله و همراهانش (شامل صبح ازل) پس از چهار ماه سفر زمینی به استانبول وارد شدند. در استانبول بود که او ایدههایی را مانند زبان یکسان جهانی برای اتحاد عالم مطرح کرد.[۷۵] پس از حدود سه و ماه نیم اقامت در استانبول، مسئولان حکومت عثمانی دستور تبعید بهاءالله به ادرنه را صادر کردند. احتمال میرود این تبعید به دلیل فشار و اقدامات میرزا حسین خان مشیرالدوله، سفیر ایران در باب عالی بوده باشد.[۷۶][۱۰۵] وی و دیگر مقامات امور خارجه ایران و شخص ناصرالدین شاه حضور بهاءالله را در استانبول بهویژه پس از سرکوب اصلاحطلبان در ایران برای مصالح خود زیانبخش میدانستند.
صحيفة البشاير الإلكترونية
اینها اصول لازم برای رسیدن به وحدت نوع بشر است که با دغدغههای ناسیونالیستی و اتحادِ محدودِ امپریالیسمِ اروپاییِ متفکران غربیِ همعصرِ بهاءالله تفاوتهای اساسی دارد.[۱۳۶] در اندیشه بهاءالله از آنجا که بشر حقیقتی زنده و بهم تنیده دارد موسسات بشری، اصول فرهنگی، هنجارها، مفاهیم عدالت و برابری باید در سطحی جهانی تعریف شوند.[۱۳۷] فیلسوفان عصر روشنگری علیه این نظریه سنتیِ دین که چون مشیت الهی تغییر نمیکند پس نظم اجتماعی بشر نیز نباید تغییر کند و اینکه از دین برای تحکیم سنت و مقاومت در برابر پویایی و مقتضیات تاریخ استفاده شده، شوریدند. نظر بهاءالله اما دقیقاً عکس این است. بهاءالله بر اصل سیر تکاملی ادیان تأکید بهاء كي كارد میکند: آموزههای دین با ظهور پی در پی ادیان بنا بر نیازها و شرایط بشر تجدید میشوند و تغییر میکنند. ظهور هر دین جدیدی بشر را به مرحله بعدی تکامل جمعی او هدایت میکند. دین به جای اینکه متصلب و غیرقابل تغییر باشد منبع پیشرفت و پویاییِ اجتماعی و معنوی بشر است. در این دیدگاه مشیت الهی بر حرکت بشر به سوی وحدت و پیشرفتی روزافزون استوار است و نقش دین ایجاد تمدنی پیوسته در حال پیشرفت است.[۱۳۸]
١ تفاعل واحد عرض مزيد من التعليقات لعرض أو إضافة تعليق، يُرجى تسجيل الدخول
[۱۹۷] او هر شکلی از خشونت مذهبی به خصوص جهاد را محکوم و ممنوع اعلام میکند،[۱۹۷] و به تفصیل از نقش دین به عنوان عاملی بازدارنده برای جلوگیری از جرم و حفظ نظم اجتماعی میگوید.[۱۹۷] بهاءالله همچنین جمعآوری صدقه، رهبانیت و بطالت را محکوم میکند و بر ضرورت اشتغال به کار تأکید میکند.[۲۹]
میرزا حسینعلی نوری، از اهالی منطقهٔ نورِ مازندران، در سالِ ۱۱۹۵ هجری شمسی (۱۲ نوامبر ۱۸۱۷) در تهران متولد شد.[۳۳] بهائیان نسبت وی را از یک سو به زرتشت و از سوی دیگر به یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی میدانند.[۳۴] همچنین به اعتقاد بهائیان، حسینعلی نوری از طریق همسر سوم ابراهیم (قطوره) به وی منسوب است.[۳۴][۳۵] پدرش میرزا بزرگ نوری از رجال دوره فتحعلی شاه و مردی ادیب و خطاط بود و در دربار شاه ایران منصبی عالی داشت. میرزا حسینعلی به مانند دیگر فرزندان چنین خانوادههایی آموزشهایی چون خواندن، نوشتن، خوشنویسی، خواندن قرآن و اشعار شعرای مشهور ایرانی (چون عطار، حافظ و مولوی) را در خانه و از معلمان خصوصی دریافت کرد.
[۳۶] میرزا آقاسی، نخستوزیر وقت، علیرغم دشمنی با میرزا بزرگ، به بهاءالله منصب مهمی در دولت پیشنهاد داد، ولی بهاءالله نپذیرفت و ترجیح داد که به اداره املاک و فعالیتهای خیریه به همراه همسرش آسیه خانم بپردازد.[۳۷][۳۸] امیرکبیر نیز مقام و مناصبی در دستگاه حکومت به او پیشنهاد داد که آن را هم نپذیرفت.[۳۹][۴۰] هنگامی که میرزا بزرگ، در سال ۱۸۳۹م درگذشت، فرزند ارشد او، بهاءالله مسئولیت تربیت و مراقبت از فرزندان میرزا بزرگ را که هنوز خردسال و نوجوان بودند بر عهده گرفت.[۳۷]